پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما

17 ماهگی پرهام جون

گل پسرم17 ماهگیت مبارک . الان تو خواب ناز هستی و منم از این فرصت استفاده کردم تا چند خطی برات بنویسم . عزیز دلم این روزا جلو چشمام داری قد می کشی و بزرگ میشی ، شیرین کاری برا مامانی میکنی . خیلی خوبه که این روزای قشنگ رو کنار هم هستیم . چند تا کلمه دیگه هم میگی مثلا پنه (پنکه) - پنام (پرهام ) - چیس ( به صدای ماشین بزرگ میگی) - کش(کفش)  عاشق توپ بازی هستی ، یه کلکسیون توپ داری بازم هر جا توپ می بینی می خوای ، دلت می خواد بری پارک و بدویی و جیغ بزنی و بخندی عزیزم . می نگارم لحظه ای که در آن تو در خوابی و من برای عزیز جانم می نگارم وجودم سرشار از وجود نازت هست، وجودی که خدا در کالبد آن روح دمید و من مسکن آن روح شدم ...
21 مرداد 1393

من مادرم

من مادرم گاهی اوقات فکر میکنم فقط منم که اینقدر فرزندم را دوست دارم و فکر میکنم هیچ کسی آنقدر که من عاشق فرزندمم، او عاشق فرزندش نیست اما وقتی بی تابی یه مادر رو با حتی تب کردن بچه اش میبینم، میفهمم اووووووووووووو هم عاشق است من مادرم وقتی شیرین زبونی فرزندم من را از خود بی خود میکند و آن لحظه انگار تموم دنیا رو بهم دادن و حتی هیچ کسی نمیتواند دل مرا اینگونه بلرزاند میفهمم مادر بودن یعنی چه   من مادرم اما وقتی شب تا صبح فرزندم مریض است بیدار میمانم و دعا میکنم و اشک میریزم...از هیچ کسی انتظاری ندارم و می خواهم خودم باشم و فرزندم و خدا که ازو محافظت کند   م...
12 مرداد 1393
1